زبان و مغز
در رساله بقراط آمده است:مغز پیام آور ادراک است و ابزاری برای کسب خرد و دانش. در پستهای گذشته برخی جزئیات مشخصه های زبانی که مردم برای ایجاد و درک پیام های زبانی به کار می برند توصیف شد. اکنون این سئوال مطرح می شود که توانایی استفاده از مغز در کجا قرار دارد و اگر جایگاه آن در مغز می باشد دقیقا در کدام بخش آن است؟درواقع تلاش برای رسیدن به پاسخ این سئوال و درک بسیاری از پیچیدگی های توانایی زبانی بشر قدمتی به اندازه تاریخ دارد.
بخش های مغز
به منظور بررسی دقیق نواحی خاصی از مغز که به عملکرد زبانی مرتبط می شوند سری را بدون مو پوست و استخوان جمجمه در نظرمی گیریم که پایه مغز و جسم پینه ای آن برداشته شده است.آن گاه دو بخش اصلی باقی می ماند:نیمکره ی چپ و نیمکره راست.اگر نیمکره چپ را طوری قرار دهیم که بخش جانبی آن در معرض دید باشد و نیمکره ی راست را به طور مورب رو به بالا قرار دهیم تصویر زیربه دست می آید.بخش های پررنگ شده ی تصویر نشان دهنده ی قسمت های مربوط به عملکرد زبانی است.
1-ناحیه بروکا در دهه ی 1860 پل بروکا جراح فرانسوی در یک جلسه ی علمی در پاریس اعلام کرد که توانایی زبانی ما در نیمکره چپ مغز قرار دارد.شاهد او برای این ادعا 8 بیماری بود که در نتیجه ی وارد شدن آسیب به قشرگفتاری پیشین در نیمکره ی چپ مغزشان دچارمشکلات جدی در تولید گقتار شدند.این قسمت به ناحیه ی بروکا معروف شد.
2-ناحیه ورنیکه در دهه ی1870کارل ورنیکه پزشک آلمانی در یک گزارش اعلام کرد که قشر گفتاری پسین در بیمارانی که مشکلات درک گفتاری دارند آسیب دیده است.با این کشف مشخص شد که این قشر یا همان ناحیه ورنیکه به طور جدی در درک گفتار دخالت دارد.
3-ناحیه حرکتی تکمیلی در دهه ی1950دو جراح اعصاب به نام های پنفیلد و رابرتز مدارکی دال بر دخالت این ناحیه در تولید فیزیکی گفتار ارائه دادند.این دو دریافتند که با وارد کردن اندکی جریان برق به نواحی خاصی از مغز می توان بخش هایی را که تحریک الکتریکی آن ها باعث تغییر در تولید عادی گفتارمی شود شناسایی کرد.از آن جا که این ناحیه بسیار نزدیک به شیاری است که بخش اعظمی از اعمال حرکتی درآن جا کنترل می شود می توان نتیجه گرفت که اعمال حرکتی دخیل در تولید گفتار نیز از این ناحیه عمومی کنترل می شود.در واقع پنفیلد و رابرتز توانستند با همکاری صدها بیمار که شجاعانه حاضر شدند تحت عمل جراحی بدون بیهوشی قرار بگیرند به این حقیقت دست یابند که این 3 ناحیه در نیمکره ی چپ مغز نقش اساسی در تولید گفتارو زبان دارند.
نظریه منطقه بندی مغز با شناسایی این3 ناحیه به این نتیجه می رسیم که می توان جنبه های خاصی ازتوانایی زبانی رادرهماهنگی با مکان های خاصی در مغز قرار داد و این که فعالیت های مغزی که در شنیدن درک و سپس بیان یک کلمه دخالت دارند از الگوی خاصی پیروی می کنند.کلمه در ورنیکه شنیده و درک می شود سپس به ناحیه بروکا برای تدارک تولید منتقل می شود و بعد از آن به ناحیه حرکتی فرستاده می شود تا به طور فیزیکی ادا گردد.این نظریه راهی است برای بیان این که توانایی های زبانی ما مکان های قابل شناسایی در مغز دارند. اما برای توضیح آن و پی بردن به ساختمان پیچیده مغز به ناچار از ذکر روابط پیچیده اعصاب مرکزی نقش پیچیده خون رسانی درمغز و ماهیت همبستگی متقابل بسیاری از عملکردهای مغز چشم می پوشیم چرا که قادر نیستیم مدارک فیزیکی مستقیمی از فرایندهای زبانی در مغز به دست آوریم. اما شاید بهترین راه به کار بردن یک توصیف استعاری باشد. مانند فروید که هوشمندانه استعاره ماشین بخار را برای شرح برخی فعالیت های مغز به کار می برد و یا ارسطو که از مغز به عنوان اسفنجی سرد برای خنک نگاه داشتن خون یاد می کرد.
پدیده نوک زبان و لغزش های زبانی همه ما به عنوان تولیدکنندگان گفتار هر از گاهی در به کارگیری هماهنگ مغزو گفتاربا مشکل روبرو می شویم.مثلا در پدیده نوک زبان کلمه ای از ذهنمان می گریزد به این معنی که آن کلمه را می دانیم اما نمی توانیم به زبان بیاوریم. بررسی ها نشان می دهد که معمولا صورت واجی خلاصه و دقیقی از آن کلمه در ذهنمان وجود دارد که می توانیم نخستین آوای آن را به طور صحیح ادا کنیم و حتی تعداد هجاهای آن کلمه را نیز می دانیم.این پدیده که عمدتا در مورد کلمه ها و اسامی غیررایج مشاهده می شود نشان دهنده آن است که مخزن کلمات ما بر اساس اطلاعا ت واجی به طور نسبی سازمان یافته است و بعضی از کلمه ها درآن مخزن آسان تر از سایر کلمه ها بازیابی می شوند.زمانی که درفرایند بازیابی دچار اشتباه می شویم می بینیم که اغلب بین کلمه مورد نظر و کلمه اشتباه تشابهات واجی زیادی وجود دارد.
لغزش زبانی نوع دیگری از اشتباه زبانی است که بر اثر آن عبارات درهم و برهم تولید می شود.این نوع اشتباه به اسپونریزم نیزمعروف است و علت این نامگذاری فردی است به نام ویلیام اسپونر رئیس یکی از دانشکده های اکسفورد که به دلیل لغزش های زبانی خود معروف بود.بیشتر لغزش هایی که به او نسبت دادند از نوع تغییر جای دوآوا بوده است.معروف ترین آن این جمله است:
You have hissed all my mistory classes.
مثال فارسی: باثار آستانی
به هر حال اغلب اشتباهات زبانی در نتیجه تغییر مکان آوایی از یک کلمه به کلمه بعدی به وجود می آید.مثل:سیگ سیاه به جای سگ سیاه.یا بر اثر به کار بردن یک آوا از کلمه بعدی در کلمه قبلی مانند: میاهوی مهمانی به جای هیاهوی مهمانی. چنین اشتباهاتی اتفاقی نبوده و زنجیره های واجشناسی در ایجاد آنها دخیل اند ودر واقع اشتباهاتی هستند که مغز به هنگام سازماندهی پیام های زبا نی مرتکب می شود.
نوع دیگری از اشتباهات که کم تر مشاهده می شود لغزش های گوش نامیده می شود و نشان دهنده آن است که چگونه مغز تلاش می کند نشانه شنیداری دریافت شده را درک کند.
برای مثا ل : great ape را می شنویم و و تعجب می کنیم که چرا کسی در دفتر کار به دنبال
آن می گردد در حالی که گویشور در واقع عبارت grey tape را بیان کرده است .زبان پریشی اشتباهات زبانی ذکرشده که گاه گاهی دچار آن می شویم بسیار متفاوت است با انواع مختلف لغزش های زبانی که برخی افراد تمام عمر با آن مواجهند.این لغزش ها زبان پریشی نامیده می شود و نقصی در عملکرد زبانی است که بر اثر آسیب دیدگی مناطق خاصی از مغز ایجاد شده و نتیجه آن ایجاد مشکل در درک یا تولید صورت های زبانی است.
طبقه بندی انواع زبان پریشی معمولا بر اساس علایم بیماری شخص زبان پریش صورت می گیرد.
زبان پریشی بروکا در این زبان پریشی که نوع وخیم آن است فرد مبتلا با مشکلاتی مانند کاهش عمده در میزان گفتار تولید آشفته آرام ومعمولا همراه با تلاش فراوان دست به گریبان است.در این نوع زبان پریشی اغلب تکواژهای واژگانی(افعال و اسامی)به کار می روند و تکواژهای دستوری(حرف تعریف حروف اضافه و تکواژهای تصریفی) پی در پی حذف می شوند به این دلیل آن را از نوع بدون دستورمی دانند.نمونه ای از گفتار فردی که زبان پریشی او خیلی شدید نیست:وی در جواب به این سئوال که صبحانه چه خورده ای؟ می گوید:
من تخم مرغ ها و خوردم وقهوه نوشیدم صبحانه.
زبان پریشی ورنیکه نوعی زبان پریشی است که بر اثر آن در درک شنیداری اشکالاتی بوجود می آید و گاهی زبان پریشی حسی نامیده می شود.دراین نوع زبان پریشی بر خلاف زبان پریشی بروکا فرد مبتلا قادر است به راحتی و همراه با آهنگ و تلفظ صحیح صحبت کند
اما در عین حال گفتار وی همراه با اشکالات واژگانی بسیاری است.شخص زبان پریش عبارت های خیلی کلی را حتی در پاسخ به سئوال های خاص که برای کسب اطلاعات پرسیده می شود ارائه می کند.اشکال در پیدا کردن کلمه های صحیح و طول و تفصیل نا بجا در کلام
نیز بسیار رایج است. مثال: -آیا دوست داری در گانزاس باشی؟ - بله هستم.
انومیا در این نوع زبان پریشی بیمار دربه زبان آوردن اسامی دچار مشکل می شود. با این حال به محض این که شخصی اسم فرد یا شئ مورد نظر را برایش بازگو کند آن را تشخیص می دهد. فرد مبتلا هم چنین معمولا می تواند اسم درست را از میان گروهی از نام ها انتخاب کند. درک و تکرار گفتار نیز در این افراد به شکل طبیعی انجام می گیرد و گفتار آن ها روان و سلیس است.
به هر حال مشکل کلمه یابی در بسیاری از زبان پریشی ها وجود دارد. هم چنین در بسیاری موارد مشکلات گفتاری با مشکلات نوشتاری و آسیب های شنیداری با مشکلاتی درخواندن همراه است.می توان گفت انواع زبان پریشی هایی که توصیف شد همیشه بر اثر آسیب رسیدن به نیمکره چپ به وجود می آید.البته برتری نیمکره چپ در فعالیت های زبانی از طریق تحقیق دیگری نیز ثابت شده است.
استماع دو گانه این روش آزمایشی برپایه این واقعیت استوار است که هر آزمایشی در سمت راست بدن صورت گیرد در نیمکره چپ مغز پردازش می شود و باالعکس.در این آزمایش دو نشانه آوایی متفاوت به طور هم زمان از طریق یک جفت گوشی به گوش های فرد تحت
آزمایش می رسد.مثلا از یکی از گوشی ها صدای "با"و از گوشی دیگر دقیقا در همان زمان صدای"دا". وقتی از او پرسیده شود چه صدایی را شنیده آوایی را که از گوش راست به او رسیده شناسایی می کند.این پدیده مزیت گوش راست در شنیدن آواهای زبانی نام دارد.در این فرایند نشانه زبانی دریافت شده از طریق گوش چپ به نیمکره راست فرستاده می شود و سپس برای پردازش به نیمکره چپ (مرکز زبان) ارسال می شود.این مسیر غیرمستقیم طولانی تر از مسیری است که یک آوا از گوش راست تا نیمکره چپ مغز طی می کند و این بدان معنی است که نخستین نشانه ای که پردازش می شود برنده است.در این میان مسئولیت پردازش بسیاری از نشانه های دریافتی غیرزبانی به عهده نیمکره راست است.بنابراین نیمکره راست آواهای غیر گفتاری و نیمکره چپ آواهای زبانی را پردازش می کند.
دوره بحرانی در طول دوران کودکی ( تا دوران بلوغ ) دوره ای وجود دارد که در آن مغز انسان بیش ترین آمادگی را برای پذیرش و یادگیری یک زبان خاص دارد. این دوره را دوره بحرانی نامیده اند. اگر کودک در این دوران بنا به هر دلیلی نتواند زبان را فرا بگیرد در سال های بعدی عمر خود با مشکلات زیادی برای یادگیری زبان روبرو خواهد شد.
ویژگی های یک عینک آفتابی مناسب
محافظت از چشم ها در مقابل اشعه های مضر آفتاب مهم است.
قیمت یا مدل عینک آفتابی که اغلب به هنگام خرید این وسیله ، بیش از هر چیز دیگری مورد توجه خریداران است، نمیتواند از چشمها در برابر پرتوهای مضر خورشید محافظت کند.
تحقیقات نشان میدهد 40 درصد افراد به هنگام خرید عینک آفتابی، به قابلیت آن در محافظت از چشم چندان توجه نمیکنند.
متخصصان توصیه میکنند مردم از عینکهای آفتابی مرغوب ، استاندارد و با کیفیت مناسب استفاده کنند. بنابراین عینک آفتابی را باید از عینک فروشی های معتبر خریداری کرد، نه از دست فروش ها.
دکتر رامین اساسی، جراح و متخصص چشم و عضو آکادمی چشم پزشکان آمریکا میگوید:
"اشعه ماورای بنفش خورشید یا همان (UV) دارای سه نوع طول موج A ،B و C است. نوع A بیشتر توسط عدسی چشم جذب میشود و ضرری برای چشم ندارد. نوع C در لایه ازن جذب می شود و به زمین نمیرسد، ولی آن قسمتی که برای چشم مضر می باشد، نوع B است که موجب سوختگی پوست نیز می گردد؛ مثلا وقتی نوع B به روی برف می تابد، می تواند موجب کوری برگشت پذیر شود و فرد برای 12 تا 48 ساعت بینایی خود را از دست بدهد.
دانشمندان معتقدند که تماس زیاد با اشعه ماورای بنفش نوع B میتواند در طولانی مدت، بیماریهای برگشت ناپذیر چشمی مانند: آب مروارید ، تغییر در مرکز دید ، ناخنک چشم و حتی آفتاب سوختگی چشم را به وجود آورد. این بیماریها میتوانند سبب تاری دید، دردناک شدن و قرمزی چشم ، ریزش اشک، اختلال موقت دید و در برخی موارد منجر به نابینایی شوند.
کودکان و نوجوانان بیشتر از سایرین در معرض آسیبهای چشمی نور خورشید قرار دارند، زیرا مدت زمان بیشتری را نسبت به بزرگسالان در خارج از منزل سپری کرده و عدسی چشم آنها نازک تر است. لذا استفاده از عینک آفتابی برایشان ضروریتر است.
عینک آفتابی باعث میشود مردمک چشم باز شود و اگر استاندارد نباشد و نتواند UV را جذب نکند، تمام اشعههای مضر به داخل چشم نفوذ میکنند.
بهترین راه شناخت عینکهای آفتابی استاندارد، استفاده از دستگاه UV متر است که اغلب در عینک فروشیهای معتبر یافت میشود. بدون استفاده از این دستگاه ، تشخیص یک عینک آفتابی مناسب، حتی برای چشم پزشکان نیز سخت و غیر ممکن خواهد بود.
گفتنی است این دستگاه باید UV عینک را از 98 درصد به بالا نشان دهد. همچنین گاهی علامت 400 UV در کنار برخی از عینکها درج شده است که نشان دهنده قابلیت حفاظت بر علیه UVB است.
نمیتوان هر عینک گران قیمتی را استاندارد قلمداد کرد و باید تمامی آنها توسط دستگاه (یو وی متر) آزمایش شوند."
توصیههایی برای استفاده و خرید عینک آفتابی
*حتی در روزهای ابری و در فصل زمستان هم برای محافظت از چشمها از عینک آفتابی مناسب استفاده کنید. از آنجا که برف 80 درصد اشعه ماورای بنفش را منعکس می کند و زمین و آب فقط 10 درصد آن را منعکس میکنند، می توان دریافت که اهمیت استفاده از عینک آفتابی در زمستان کمتر از فصل تابستان نیست.
* از عینک آفتابی استفاده کنید که 99 تا 100 اشعه های ماورای بنفش نوع A و B را جذب کند و به میزان 75 تا 90 درصد از شدت نور مرئی بکاهد.
در عدسی عینکهای آفتابی ارزان قیمت، مادهای به نام (Triace tate) است که فقط 40 درصد ازUV را جذب میکند، لذا برای چشم ها بسیار مضر هستند.
* عینک آفتابی نباید باعث تغییر ماهیت نور و تصاویر شود.
* دقت کنید رنگ هر دو شیشه عینک کاملا یکسان بوده و فاقد موج و عیب و نقص باشند.
* از عینکهایی با شیشه دودی (خاکستری) استفاده کنید، چون بدون این که رنگ اجسام را تغییر دهد، از شدت نور میکاهد.
* عدسیهای عینک آفتابی، شیشهای یا پلاستیکی هستند. عدسیهای پلاستیکی سبکترند و بر اثر ضربه خرد نمیشوند. اما در مقابل، عدسیهای شیشهای وضوح بیشتری دارند، کمتر خش میافتند و گرانتر هم هستند.
* لازم نیست عینک آفتابی آنقدر تیره باشد که چشمان شما از پشت آن دیده نشود. چنین عینکهایی دید شما را کم میکنند.
* میزان محافظت عدسی عینک از چشم ها در مقابل اشعه فرابنفش خورشید با دستگاهی به نام UV متر سنجیده می شود. اگر در خصوص میزان محافظت عدسی عینک شک دارید، راه سادهای برای امتحان کردن این موضوع وجود دارد: یک عینک فتوکرومیک را بردارید و عدسی عینک آفتابی را جلوی آن در مقابل نور خورشید بگیرید. اگر عدسی عینک آفتابی استاندارد باشد، اشعه فرابنفش خورشید را جذب میکند و در نتیجه، عینک فتوکرومیک تغییر رنگ نمیدهد.
* عدسیهای غیراستاندارد معمولا سطح ناهموار و غیر یکنواختی دارند. برای اطمینان از عدم وجود انحراف در عدسی میتوانید عینک را به چشم بزنید و به یک سطح منظم مثل لبه میز یا خطوط بین کاشیها نگاه کنید و در همین حال سرتان را به بالا و پایین و چپ و راست حرکت دهید. اگر عدسی استاندارد باشد، این خطوط با حرکت چشم شما همچنان صاف باقی میمانند و در غیر این صورت، کج و معوج میشوند.
* عینک آفتابی باید کل فضای چشم و اطراف آن را در برگیرد. مطالعات نشان داده است اشعه ماورای بنفش از اطراف قاب عینکهای آفتابی کوچک عبور کرده و به چشم میرسند.
"تروما"(Trauma) در لغت به جراحتهای شدیدی اطلاق می گردد که در اثر وقوع حادثه یا تصادف به وجود می آیند. در وضعیتهایی که شخص در اثر عفونت دچار تبهای شدید می گردد و یا در انواع سوختگیها، بروز شکستگیهای مختلف استخوانی، حتی زمان وقوع شوک شدید عاطفی و مسمومیتهای شیمیایی، بدن با یک استرس و بحران شدید مواجه می گردد که در اصطلاح به آن "تروما" گفته می شود.
اولین و سریعترین واکنش بدن به تروما، ترشح دسته ای از هورمونهای شیمیایی می باشد که به نوعی مقاومت طبیعی بدن را در برابر شرایط ایجاد شده، افزایش می دهند.
در اثر ترشحات هورمونی خاص در تروما، سطح قند خون بالا می رود و از طرفی تجزیه ی پروتئینها و چربی بدن به صورت غیرطبیعی افزایش می یابد.
شکسته شدن پروتئینهای بدن که غالباً از ناحیه ی عضلات اسکلتی می باشد، سبب می گردد که تعادل ازته منفی ایجاد شود، یعنی میزان ازتی (نیتروژن) که از بدن (از راه ادرار) دفع می شود، بیشتر از مقدار ازتی است که از راه خوردن انواع غذاهای پروتئینی وارد بدن می گردد.
لازم به یادآوری است که ازت یکی از عناصر تشکیل دهنده ی پروتئینهاست که در اثر شکسته شدن آنها وارد کبد شده و به شکل یکی از ترکیبات ازت دار، مثل اوره از راه ادرار دفع می گردد. بیشتر بودن میزان دفع ازت از دریافت آن، به گونه ای بیان کننده ی وجود وضعیت غیرطبیعی و اختلال در سلامت بدن می باشد.
در اثر بروز تروما به مرور نوعی ضعف و تحلیل عضلانی در بیمار مشاهده می گردد، به همین دلیل توجه به بیمار و وضعیت تغذیه ی او در روند بهبودی بسیار موثر است.
در بعضی شرایط حاد، بیمار قادر به خوردن و عمل بلع نیست (مثلاً در سکتههای مغزی) که در این زمان بسته به وضعیت بیمار در بیمارستان از روش تغذیه با لوله استفاده می گردد. در این روش تمام مواد غذایی و آب مورد نیاز به صورت مایع یک دست و هموژن در حجم و زمانهای مشخص، با لوله و معمولاً از راه بینی- معدی وارد دستگاه گوارش بیمار می شود.
گاهی اوقات نیز بنا به دستور پزشک معالج از تغذیه ی وریدی (انواع سرمها) استفاده می گردد. تنها در مواقعی که فرد حالت تهوع و استفراغ ندارد و دستگاه گوارش او به تدریج قادر به هضم و جذب طبیعی می باشد، از تغذیه ی دهانی (خوردن مواد غذایی) برای تامین نیازهای تغذیه ای او استفاده می شود.
در شرایط تروما با توجه به نوع جراحت، هدف اصلی تامین نیازها و حفظ وضعیت تغدیه ای بیمار، به منظور بهرهمندی هر چه بهتر از مواد مغذی مختلف (کربوهیدرات، پروتئین، چربی، ویتامینها، املاح، آب و الکترولیتها) برای نگه داری وزن مطلوب، جلوگیری از تحلیل توده ی عضلانی بدن و تقویت سیستم ایمنی می باشد.
این نوع مراقبت می تواند شامل معمول ترین شکل، یعنی اضافه کردن یک میان وعده ی مناسب به رژیم تا پیچیده ترین روش، مثل استفاده از تغذیه ی وریدی در محیط بیمارستان باشد، که در بالا نیز به آن اشاره شد. به این طریق می توان به فردی که در اثر بروز یک حادثه در شرایط استرس یا بحران شدید قرار گرفته و قادر به دریافت رژیم غذایی عادی خود نمی باشد و از طرفی نیاز متابولیکی او نیز افزایش یافته است، کمک نمود تا شرایط ایجاد شده را پشت سر بگذارد.
می توان برای بالا بردن میزان انرژی رژیم غذایی، از روغن مایع و برای افزایش پروتئین دریافتی علاوه بر استفاده از منابع پروتئینی با ارزش بالا (مثل انواع گوشت، تخم مرغ، شیر و...)، از پودر شیرخشک (در سوپ) نیز استفاده کرد.
در درجه ی اول بسته به نوع ضایعه و تروما، نیاز به انرژی و پروتئین در بیمار افزایش می یابد که باید تحت نظر یک متخصص تغذیه، برنامه ی غذایی مناسبی برای او تنظیم گردد.
چنانچه بیمار قادر به خوردن باشد، با تنظیم وعدههای غذایی روزانه، مواد غذایی لازم در مقادیر کم و دفعات زیاد (به علت بی اشتهایی عمومی که این نوع بیماران خواهند داشت) به آنها داده می شود. گاهی لازم است که برای تامین نیاز بیمار از مکملهای ویتامینی و املاح معدنی استفاده کرد.
در بسیاری از مواقع بیمار دچار هر نوع تروما (جراحت، شکستگی استخوانی، شوک عاطفی، سوختگی و...) که باشد، بعد از طی مراحل حاد اولیه و مراقبت در بیمارستان، با توجه به توصیههای پزشک و متخصص تغذیه، می توان با یک برنامه ی غذایی متنوع و با ارزش تغذیه ای بالا و هضم آسان به گذران بهتر دوره نقاهت او کمک کرد.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||